قبل از این که به فرودگاه مهرآباد برسی مادرت تلفن کرده و گفته بود برای کبوترهای بقیع گندم بگیری. بستهای گندم از پسرک دست فروشی که در میان مردم میچرخد، میخری. دم در میایستی تا گندم را به کسی بدهی. ناگهان مردی را که چمدانش در فرودگاه گم شده بود، میبینی. به هوای تشییع جنازهای که آورده اند خودش را تا جلوی در بقیع جلو میکشد. پلاستیک گندم را به سرعت به دستش میدهی. زرنگ تر از آنی است که فکرش را میکردی، متوجه منظورت شده و سریع خودش را به داخل کشانده است. دو قدمیپشت سر جنازه راه میرود و بعد پلاستیک گندم را سوراخ میکند و تا شُرطهها بفهمند پرت میکند طرف قبرهای ائمۀ بقیع. کبوترها که به طرف گندمها پر میکشند، انگار میکنی که مادرت هم به آرزویش رسیده است.
سریال دل قسمت ۲۴کبوترها نذری خوارند و گندمها نذر شادی دلها. مشت مشت گندم است و پَر پرندهها و خاک بی خار و بقیع بی بقعه.
سریال دل قسمت ۲۴ننه ترلان از جایش بلند میشود و کمیبعد صدایش هم بلند میشود. «خب بذار جارو کنم! چی ازت کم مییاد؟»
سریال دل قسمت ۲۴چنانچه سلامتی و زندگی پاکیزه و راحتِ بدن و دنیای انسان در گرو این است که به قوانین و دستوراتی که در بهداشت و درمان است عمل کند و سه راه بیشتر ندارد یا طبیب و عالم به این مقررات باشد یا از دستورات پزشک پیروی کند یا احتیاط نماید، سلامتی دین و روح و آخرت انسان نیز در گرو این است که از قوانین و مقررات دین و دستورات الهی پیروی کند پس یا باید عالم به قوانین الهی باشد یا اگر جاهل است از علماء پیروی کند یا راه احتیاط را در پیش گیرد. پس کسی که عالم نیست و احتیاط هم نمیکند به حکم عقل و فطرت، راهی جز تقلید و پیروی از دستورات علما ندارد. و اگر علما با هم اختلاف نظر دارند چنانچه در هنگام اختلاف نظر پزشکان به عالم ترین آنها رجوع میکند در دین نیز باید به عالم ترین آنان مراجعه نماید. لزوم پیروی جاهل از عالم یک امر فطری است و در سرشت هر انسان نهاده است. چه اینکه در همه چیز جاهل باشد یا اینکه در رشته خاصی بدون علم و اطلاع باشد مثل اینکه پزشک قلب نسبت به امور چشم تخصص و اطلاع ندارد و باید در این امر به چشم پزشک مراجعه و به دستور او عمل کند. بنابراین پیروی از علما دین مختص به بی سوادها نیست بلکه جامعه شناس، روان شناس، پزشک، مهندس و همه اینها چون در امور دین و احکام الهی سررشته ندارند گریزی جز رجوع به علمای دین و تقلید از آنها ندارند. پس مقلِّد به حکم عقل و فطرت خود علم دارد که باید از مجتهد و عالم دین در احکام الهی پیروی کند و تقلید او از روی علم و معرفت است.
نقد فیلم 1917 – شاعری در خرابهای به نام جنگزندگی انسان منحصر به عالم دنیا نیست بلکه از عالم صلب پدر به عالم رحم مادر و از آنجا به دنیا و از دنیا به عالم برزخ و پس از آن به حیات جاودانی آخرت سفر میکند. از این رو برنامههای دین باید طوری باشد که در تمام این مراحل، نیازها و احتیاجات او را در نظر بگیرد و تأمین نماید. و کسی میتواند این برنامه را طراحی و اجرا کند که احاطه کامل به تمام این عالَمها داشته باشد و بتواند قانونی جعل نماید که در تمام این مراحل کارساز باشد. بنابراین انسان با این علم محدود که حتی نیازهای زندگی خود در چند روز آینده اش را نمیداند چگونه میتواند حکمت و اسرار احکام الهی را درک نماید؟! این است که یک مؤمن واقعی سربسته میداند که خداوندی که علم بی نهایت و حکمت بی پایان و قدرت بی انتهاست در هر قانون و حکمیکه قرار داده است حکمتهای بسیار دنیوی و برزخی و آخرتی میباشد و ندانستن و نفهمیدن ما نسبت به حکمت احکام الهی، دلیل بر بی حکمت بودن آن نمیشود. و فلسفههایی که بشر برای احکام الهی میبافد نمیتواند صحیح یا بیانگر کامل حکمتهای نهفته در دستورات الهی باشد. و چنانچه طفل در رحم مادر حکمت داشتن دست و پا و چشم و... را نمیفهمد و وقتی به دنیا میآید فوائد آن تا حدودی برایش روشن میشود حکمت احکام الهی نیز در دنیا برای ما مجهول است لذا پس از شناخت خداوند عالمیان به صفات حمیده و کمالیه اش و شناخت انبیاء و اولیاء الهی به عصمت و پاکی و صداقت، دیگر سرسپردن به دستورات آنان و اطاعت مطلق از آنان، وظیفه عقلی و فطری هر انسان است.
نقد فیلم 1917 – شاعری در خرابهای به نام جنگعنوان میگوید: «گفتمای اباعبدالله! مرا توصیه و سفارش فرما.»
نقد فیلم 1917 – شاعری در خرابهای به نام جنگابوطالب وانمیدارد به فرزندانش سخت بگذرد. او پدری دانا و مهربان است. او برخلاف مردان عرب دخترش را گرامیمیدارد. همچون پدر من که من را بسیار دوست داشت و عزیزم میداشت. او همیشه قیس بن عاصم و نعمان بن منذر را لعن میکرد؛ چون زنده به گور کردن دختران اولین بار سنت آنان بود. اگر نعمان بن منذر به بنی تمیم حمله نمیکرد و اموال شان را غارت نمیکرد و زنانشان را به اسارت نمیبرد میان قیس بن عاصم و دخترش نیز، چنین ماجرایی رخ نمیداد تا پدر برآشوبد و فرمان زنده به گور کردن دختران را بدهد. پس از حملۀ نعمان به بنی تمیم، بزرگان بنی تمیم نزد نعمان رفته، تسلیم شده و خواسته بودند که زنان را آزاد کنند. نعمان پذیرفته بود؛ اما بعضی از زنان که به همسری برخی از مردان درآمده بودند ماندن در خانۀ همسر را به همراهی پدران و برادرانشان ترجیح دادند و همراه پدرانشان نشدند. دختر قیس بن عاصم نیز یکی از آنان بود که به نزد پدر بازنگشت. قیس نیز برآشفت و با خود پیمان بست پس از آن هر دختر که از وی چشم به جهان بگشاید زنده در گور کند. بسیاری از قبایل جاهل نیز از او پیروی کردند. اما بنیهاشم هرگز تن به این خفت نداد و نمیدهد. آنان دخترانشان را گرامیمیدارند. همچون پدر من و همچون ابوطالب.
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاستسر به سوی آسمان بلند میکنم: «همانا خداوند هر که را بخواهد بی حساب روزی میدهد.»
سنت زنده به گوری دختراناز لحظهای که پا درون بیت گذاشته ام خورشید یک بار به دور زمین چرخیده و به جای پیشینش بازگشته. یک روز و شب کامل درون بیت بودم و نمیدانم که این میهمانی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. پیش از من کسان دیگری نیز پا درون این خانه گذاشته اند. کلیدداران بیت به قصد غبارروبی و رسیدگی به خدایان سنگی، پیکره تراشانی که خود باید حاصل دسترنج شان را درون بیت سکنی میدادند، بزرگان قبایل و آنان که به دعوت و اجازۀ کلیدداران کعبه پا درون این مکان مقدس گذارده اند. اما ما، من و فرزندم، اولین کسانی هستیم که به فرمان پروردگار و دعوتهاتفی از جانب او پا درون خانه گذاشتیم. آن هم نه از دری که کلیدش در دست عبدالدار است و نه با گشودن قفل. بلکه از دری مخصوص. دری که برای ما گشوده شد. برای من و فرزندم.
روزی دهندۀ بی حسابصدایم همچون نالهای دردناک در گوش خودم میپیچید: «ای کاش کسی بود و دهان این یاوه گویان را میبست.»
بیشترین ذخایر الماس جهانتعداد صفحات : 2